صفحه شخصی نرگس حسینی اصلی   
 
نام و نام خانوادگی: نرگس حسینی اصلی
استان: تهران
رشته: کارشناسی ارشد عمومی
شغل:  طراحی سازه های هیدرلیکی- رشته سازه های آبی
تاریخ عضویت:  1392/12/23
 روزنوشت ها    
 

 من می‌خواستم که با دوست داشتن زندگی کنم بخش عمومی

7

من هرگز نخواستم که از عشق، افسانه‌یی بیافرینم؛

باور کن!

من می‌خواستم که با دوست داشتن زندگی کنم – کودکانه و ساده و روستایی.

من از دوست داشتن فقط لحظه‌ها را می‌خواستم.

آن لحظه‌یی که تو را به نام می‌نامیدم.

آن لحظه‌یی که خاکستری ِ گذرای ِ زمین در میان موج جوشان مه، رطوبتی سحرگاهی داشت.

آن لحظه‌یی که در باطل ِ اباطیل دیگران نیز خرسندی کودکانه‌یی می‌چرخید.

لحظه‌ی رنگین ِ زنان چای چین

لحظه‌ی فروتن ِ چای خانه‌های گرم، در گذرگاه شب.

لحظه‌ی دست باد بر گیسوان تو

لحظه‌ی نظارت ِ سرسختانه‌ی ناظری ناشناس بر گذر سکون

من از دوست داشتن تنها یک لیوان آب خنک در گرمای تابستان می‌خواستم.

من برای گریستن نبود که خواندم

من آواز را برای پر کردن لحظه‌‌های سکوت می‌خواستم.

من هرگز نمی‌خواستم از عشق برجی بیافرینم، مه‌آلود و غمناک با پنجره‌های مسدود و تاریک.

دوست داشتن را چون ساده‌ترین جامه‌ی کامل عید کودکان می‌شناختم.


تو زیستن در لحظه‌ها را بیاموز

و از جمیع فرداها پیکر کینه‌توز بطالت را میافرین!
نادر ابراهیمی-بار دیگر شهری که دوست می داشتم

سه شنبه 24 تیر 1393 ساعت 08:40  
 نظرات    
 
زینب باران 19:39 سه شنبه 24 تیر 1393
0
 زینب باران
...
من از دوست داشتن تنها یک لیوان آب خنک در گرمای تابستان می خواستم..
 برای گریستن نبود که خواندم؛
آواز را برای پر کردن لحظه های سکوت می خواستم..
هرگز از عشق برجی نیافریدم، مه آلود و غمناک با پنجره های مسدود و تاریک...
دوست داشتن را چون ساده ترین ... نگاه پروانه ... ساده ، بی آلایش ...
زیستن در لحظه ها را آموختم؛
حتی در حصار فریادها نیز کینه و حسد را نمی آفرینم..
سپاس فراوان خانم حسینی، دوست خوبم. 

امیر یاشار فیلا 04:19 آدینه 27 تیر 1393
1
 امیر یاشار فیلا

چند بار کوشیده‌ام کتاب‌های پرِخواننده‌ی زنده‌یاد نادر ابراهیمی، همچون «بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم» و «چهل نامه‌ی عاشقانه‌ی کوتاه به همسرم» را بخوانم؛
اما با این که نزد دوستان و همکاران به‌عنوان کتاب‌خوانی بردبار و سخت‌جان (به‌ویژه
در رویارویی با نوشته‌های دشوار و گریزان‌کننده) شهره‌ام، هیچگاه نتوانسته‌ام بیش
از شش ـ هفت صفحه از کتاب‌های یادشده را بخوانم.
به نظرم، نوشته‌های آن زنده‌یاد چیزی کم دارد؛ چیزی مانند نخ تسبیح: یکپارچه‌کننده‌ای
انسجام‌بخش.
دو کتاب پیش‌گفته به‌ویژه به بنایی می‌مانند که با روی هم چیدنِ آجرها پدید آمده باشد،
بی آن که ملاتی آجرها را به هم چسبانده باشد.
این ویژگی در بخشی هم که سرکارعالی از این کتاب برگزیده و به اشتراک گذاشته‌اید، به‌روشنی
به چشم می‌خورد.
به هر حال، ایشان با این که انسانی بسیار والا و نیک‌اندیش بودند، نویسنده‌ی درجه‌یکی به
شمار نمی‌رفتند.
با همه‌ی این‌ها، بابت همت سرکارعالی در گزینش و درمیان‌گذاریِ گزاره‌هایی از
کتاب «بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم»، از شما سپاس‌گزارم.

امیر یاشار فیلا 04:24 آدینه 27 تیر 1393
0
 امیر یاشار فیلا

چند بار کوشیده‌ام کتاب‌های پرِخواننده‌ی زنده‌یاد نادر ایراهیمی، همچون «بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم» و «چهل نامه‌ی عاشقانه‌ی کوتاه به همسرم» را بخوانم؛
اما با این که نزد دوستان و همکاران به‌عنوان کتاب‌خوانی بردبار و سخت‌جان (به‌ویژه در رویارویی با نوشته‌های دشوار و گریزان‌کننده) شهره‌ام، هیچگاه نتوانسته‌ام بیش از شش ـ هفت صفحه از کتاب‌های یادشده را بخوانم.
به نظرم، نوشته‌های آن زنده‌یاد چیزی کم دارد؛ چیزی مانند نخ تسبیح : یکپارچه‌کننده‌ای انسجام‌بخش.
دو کتاب پیش‌گفته به‌ویژه به بنایی می‌مانند که با روی هم چیدنِ آجرهایی خوش‌رنگ‌ولعاب پدید آمده باشد، بی آن که ملاتی آجرها را به هم چسبانده و پیوند داده باشد.
این ویژگی در بخشی هم که سرکارعالی برگزیده و به اشتراک گذاشته‌اید، به‌روشنی به چشم می‌خورد.
به‌هرحال، ایشان با این که انسانی بسیار والا و نیک‌اندیش بودند، نویسنده‌ی درجه‌یکی به شمار نمی‌رفتند.
با همه‌ی این‌ها، بابت همتی که سرکارعالی برای گزینش و درمیان‌گذاریِ گزاره‌هایی از کتاب «بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم» به خرج داده‌اید، از شما سپاس‌گزارم.
نرگس حسینی اصلی 12:34 یکشنبه 29 تیر 1393
0
 نرگس حسینی اصلی
سپاس جناب فیلا
درسته
با این وجود به نظرم کتاب های ارزشمندی هستند.
نرگس حسینی اصلی 12:31 دوشنبه 30 تیر 1393
0
 نرگس حسینی اصلی
سپاس  جناب فیلا
با این وجود به نظرم دو کتاب فوق الذکر حاوی مطالب زیبا و ارزشمندی است

نیما محسون 11:35 پنجشنبه 2 مرداد 1393
0
 نیما محسون
مبشکرم،